پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

سفر به سرزمین عجایب

سلام دوست جونا.خوبید.خوشید .سلامتید؟ ما اومدیم با کلی عکس: پارسا جونم رو برای اولین بار در تاریخ ٢٥ تیر بردیم به سرزمین عجایب .البته قبلا به شهربازی رفته بود اما سرزمین عجایب نه.خیلی خیلی دوست داشت و خیلی خوشش اومد طوری که برای اولین بار به ما کاری نداشت و نمی خواست بیاد بغل. تمام مسیرهارو خودش میرفت و بالای سر تمام بازیهاتوقف میکرد. الهی فدات بشم من عزیزم.سعی میکنم زود زود ببرمت تا بازی کنی.   قربون اون ژست گرفتنت بشم من: ...
13 مرداد 1392

18 ماهگی و واکسن

سلام سلام ستاره ی مهربون                قشنگترین ستاره آسمون ١٨ ماهگیت مبارک گل پسر قشنگم پارسا جونم ١٨ ماهه شد.١٨ ماهه که من زیباترین هدیه خدارو درکنارم دارم و با تمام وجود دوستش دارم. پسرم دیگه آقایی شده برای خودش .دیگه کلمات رو خیلی واضح تر از قبل و کاملتر میگه,به چیزهایی که دوست داره ابراز علاقه میکنه و با زبون خودش اظهار نظر میکنه,دوست داره غذارو خودش بخوره,لباس خودش بپوشه,دستو صورتش رو خودش بشوره و ..... توی ١٨ ماهگی دو تا دندونهای آسیاب پایین پارسا هم دراومد.چندوروزی خیلی بداخلاق و بی تاب شده بودکه بعد از چندروز دیدم دوتا دیگه از ...
27 تير 1392

اولین شمال سال 92

سلام سلام صدتا سلام سلام دوستای خوبم .ما اومدیم با یه عالمه عکس .تعطیلات خرداد ما به همراه دوتاخاله های مامان و خانواده رفتیم شمال .خیلی خوش گذشت.جاتون خیلی خیلی خالی بود .منم  برعکس سفر قشم خیلی بچه خوبی بودم و اصلا اذیت نکردم.خیلی آقا بودم .همش بازی میکردم. صبحها می رفتیم پارک داخل شهرک .ظهرها می رفتیم دریا و عصر ها می رفتیم برای گردش به بیرون از شهرک.خلاصه خیلی خوب بود.تازه دست بابا مجتبی درد نکنه .اونجا مامان رو سورپرایز کرده بود و براش بدون اطلاع خودش تولد گرفته بود که خیلی خوشحال شد. این هم عکسها: اولش که رفتیم لب ساحل پارسا از نشستن روی ماسه ها چندشش می شد اما بعدش خوب شد و نشست به بازی کردن.اما در...
30 خرداد 1392

شهربازی

سلام دوست جونا.ما با کلی تاخیر اومدیم.انقدر این روزها سرم شلوغه که حد نداره.سرکار که خیلی کار دارم و نمی تونم بیام نت.وقتی هم میام خونه هزار ماشالا انقدر آقا پارسا شیطونی میکنه و انرژی میبره که وقتی می خوابه فقط به خواب فکر می کنم.به هر حال الان اومدیم با عکسای پسرم در شهربازی شاهین. جمعه هفته گذشته به اتقاق مامان نورا و بابا مجتبی وپسرکم رفتیم به شهربازی.کلی باهم بازی سوار شدیم.البته بازیهایی که اصلا مناسب من نبود اما به خاطر پارسا منم سوارشدم.خیلی خوب بود .پارسا بیتر از اینکه بخنده متعجب بود.آخر هم مهمون مامان نورا رفتیم به یک رستوران و شام خوردیم.دستت درد نکنه مامان نورای عزیز.     اینم عکسای پسر طلا ...
25 خرداد 1392

بهار با پارسا

تمام دارایی  من  قلبی است که درسینه دارم وبرای تو میتپد.آن را به تو تقدیم میکنم. پسرم با تمام وجود دوستت دارم. پسرک زیبای من در پایان١٦ ماهگی وآغاز ١٧ ماهگی بسیار شیطون شده.عاشقتم عزیزم. اینم عکسای پسر طلام:   آقا پارسایه عادتی که داره و خیلی بده اینه که  بیرون که هستیم اصلا راه نمیاد وخیلی دوست داره که فقط بغل من باشه.حتی نمیخواد سوار کالسکه هم بشه.برای همین براش یک سه چرخه خریدم که حداقل وقتی بیرون میریم سوار سه چرخش بشه که خداروشکر این یکی جواب داد و سه چرخش رو خیلی دوست داره. پارسا آماده برای رفتن به خرید سه چرخه: اینم پارسای با...
25 ارديبهشت 1392

روز زن مبارک

خوشبختی یعنی خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرام بخش  دیگران باشدو من آنقدر خوشبختم که خدا من را مادر آفرید . روز مادر بر همه مادران مهربان و عزیز مبارک ...
11 ارديبهشت 1392

سفر قشم از زبون پارسا

از يك ماه قبل تصميم گرفته بوديم كه براي تعطيلات عيد بريم به قشم تا هم از جاهاي ديدنيش ديدن كنيم و هم براي من خريد كنيم.اما من توي اين مسافرت يه كاري كردم كه نه از جاهاي ديدنيش مامانم اينا چيزي بفهمن و نه از خريد .البته بگما از قصد نبود چون هم سرما خورده بودم .هم دندونم تاول زده بود و داشت در ميومد و هم مشكلات شخصي داشتم كه مامان اينا هم خبر نداشتن ازش و بابت تمام اين مسائل فقط و فقط گريه كردم.شبها تا صبح چند بار بيدار مي شدم و گريه ميكردم.غذا نمي خوردم؛فقط شير اونم نصفه نصفه. توي كالسكه به هيچ عنوان راضي نمي شدم كه بشينم حتي براي لحظه اي؛سر ميز صبحانه و ناهارو شام خيلي اذيت كردم و نمي ذاشتم مامان و بابا باهم غذا بخورن؛توي هوا پيما كه ديگه...
26 فروردين 1392

اولين پست سال1392

    بازم اومد بهار شادو خندون با سوسن وبا سنبل وباريحون باز عمونوروز برامون اورده سبزه و گل به جاي برف و بارون چلچله از سفر رسيده خوشحال نگاه كنيد لونه زده تو ايوون غنچه گل به روي ما ميخنده نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره رو شاخه ها شبنم دونه دونه از شادي و صفادارن نشونه ببين چقدر ديدني و قشنگه لكه ابري كه تو آسمونه چلچله از سفر رسيده خوشحال غنچه گل به روي ما ميخنده نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره     سلام سلام صدتا سلام.عيدتون مبارك دوستاي خوبم .امسال دومين سالي بود كه پارسا جونم با حضورش سفره مارو زيباتر كرده بود .سال 91 با همه خوبيها و بديهاش تموم ش...
26 فروردين 1392