پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

یک روز خوب با یک دوست خوب

٤ شنبه گذشته ایلیا جونم به همراه مامان و باباش مهمون خونمون بودن.خیلی به بچه ها خوش گذشت و برای اولین بار بدون هیچ دعوایی با هم یک عالمه بازی کردند.آخه بعضی وقتها شیطون گولشون میزد و یک کم با هم دعواشون می شد و لی خدارو شکر اینبار بر شیطون غلبه کردند. ایشالا که همیشه همه بچه ها شادو خوشحال باشند. خیلی دوستتون دارم عزیزای من.   ...
8 ارديبهشت 1393

روز مادر93

وقتی چشم به جهان گشودم قلب کوچکم مهربانی لبخندو نگاهت را که پراز صداقت و بی ریایی بود احساس کرد.دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبایی بر چهره ات نشست و دنیایت سبز شد و با گریه ام دلت لرزیدو طوفانی گشت.از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پر مهرو محبت است که اجساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک. امسال سومین سالی بود که به خاطر وجود پر مهرت پسرکم کلمه مقدس مادر شامل حالم می شد.خدایا به خاطر اینکه من رو لایق این کلمه دونستی مچکرم. روز مادر رو به همه مادرها مخصوصا مادر خودم که واقعا زحمت پارسا رو کشیده تبریک می گم. اینم آقا پارسا در حال رفتن به خونه مامان بزرگاش برای تبریک روز مادر: ...
8 ارديبهشت 1393

کوتاهی مو

سلام سلام. 20 فروردین پسرم برای بار دوم به آرایشگاه رفت و واقعا مثل یک مرد خودش روی صندلی نشست و اجازه داد تا عموی آرایشگر موهاش رو مرتب کنه.پسرم خیلی ازت ممنونم که انقدر حرف های مامان رو گوش می دی و توی همه کار ها همکاری می کنی. دوست دارم یه عالمههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه پارسا قبل از کوتاهی: پارسا درحال کوتاهی: واما نتیجه کار در ادامه مطلب:   اینم پسر خوشگل خودم که انقدر بازی کرد تا خودش خوابش برد: ...
24 فروردين 1393

13 به در

امسال 13 به در با خاله نوشین اینا و خاله نسرین اینا(خاله مامان) رفتیم به کردان .خیلی خوش گذشت ولی خیلی خیلی سرد بود .برای همین من مجبور شدم هرچی دارم تن پارسا بکنم تا یه وقت خدایی نکرده پسرم سرما نخوره. اینم عکسهای 13 به درمون که پسرم مثل همیشه آقا بود:   ...
24 فروردين 1393

مسافرت عید

اینم عکسای مسافرت عیدمون که به همراه دو تا از دوستامون رفتیم .خیلی خوب بود .پارسا هم خیلی پسر خوبی بود . خنده پسرم اینجا به خاطر اینه که نوشابه ریخت روی باباش.قربون اون خنده هات بشم من. اینجا هم سوار کشتی شدیم تا بیایم بندر.پارسا از کشتی خیلی خوشش اومده بود: نو راه برگشت نزدیکای صبح رسیدیم به یزد.برای خوردن صبحانه به هتل صفائیه رفتیک که خیلی عالی بود و بعداز اون هم رفتیم یکی از جاهای دیدنی یزد رو دیدیم: ا ینجا هم نزدیکیهای تهرانه که دیگه پارسا خسته شده بودو توماشین برعکس بود:   ...
18 فروردين 1393

نوروز 93

با کلی کلی تاخیر و یک عالمه عکس عید شما مبارک.امیدوارم سال جدید سالی پر برکت و پر از شادی و سلامتی برای همه باشه. امسال سومین سالی بود که ما عید رو کنار پسرکم جشن میگرفتیم.امسال پسرم خیلی آقاتر از سال گذشته بود.توی مهمونیها خیلی همکاری میکرد.تازه تو تعطیلات به سفر قشم هم رفتیم که دقیقا برعکس پارسال بود.پارسا اصلا اذیت نکرد .نه توی ماشین و نع خود قشم.من و باباش که ازش خیلی راضی بودیم.حرف زدنش هم که دیگه خیلی خیلی کامل شده اما هنوز موفق به گرفتن پوشک ازش نشدم. حالا میرم سراغ عکسا.اول از همه دوتا عکسی رو که مهدکودک ازش گرفته رو میذارم که خودم خیلی دوستشون دارم. دو تا از تخم مرغهای سفره هفت سین هنر دست آقا پارسا بود .ای...
18 فروردين 1393

26 ماهگی

بالاخره فرصتی شد تا بیام دوباره وبلاگت و برات بنویسم عشق من. درآستانه 26 ماهگیت هستیم و خونه تکونی عید .دیگه ماشالا مردی شدی برای خودت .خیلی خیلی کارهات عاقلانه شده.حرف زدنت هم کامل شده.امروز خیلی خوشحالم .آخه ماه پیش رفته بودیم دکتر برای چکاب پات.اما دکتر گفته بود ممکنه احتیاج به عمل داشته باشی .چندتا ماساژ به ما یاد داد و گفت برید یک ماه دیگه بیاید.نمیدونی تو این یک ماه به ما چی گذشت,شبانه روز پات و رو ماساژ دادیم و دعا کردیم تا امروز که دکتر با خبر خوبش به ما گفت که خیلی بهتر شده و عمل نمیخواد.خدایا خیلی خیلی مچکرم.ایشالا هیچ بچه ای هیچ وقت مریض نباشه. اینم چندتا عکس از پارسای من:   اینم ماشینای پسرم که قطار شده. ...
22 اسفند 1392

بدون شرح

سلام دوست جونا نمیدونم همه کساییکه نی نی هاش رومهدمیزارن این مشکل رودارن یانه.پارسااز وقتی  مهدمیره همش مریضه.از اول دی که رفته مهدشاید سرجمع 5روز خوب بوده.چندوقت پیش که عفونت زد به گوشش.بچم انقدر دردکشیدو بی تابی کرد که حد نداره.یک عالمه ضعیف شده ولاغر.برای همین تصمیم گرفتم هرجور شده بعداز عید استعفا بدم وخودم از بچم مواظبت کنم.راستی دوتا از دندون کرسیهای پایین پسرم هم دراومد.مرواریدهای جدیدت مبارک پسرم. اینم پارسا درچندوقت اخیر: چندروزپیش پارساهمه پوشک هاش رودراورده بودو چیده بودشون.بعد من رو صداکرد که: (مامان بیا پارسا پوشک چید.)  قربون اون حرف زدن وچیدمانت بشم من عزیزم.   اینم پسر مهندس من که از...
30 بهمن 1392

ولنتاین

ولنتاین  مبارک عشق من:     روز ولنتاین مامان نورا یک جعبه بزرگ برای پارسا جونم آورد.من و بابا مجتبی هم یک هدیه کوچولو برای بزرگترین عشق زندگیمون خریده بودیم. از همه  هدیه ها خیلی خیلی خوشش اومده بود.امیدوارم همیشهتو زندگیت شادباشی و لبت خندون باشه گل من. خیلی خیلی خیلی دوستت داریم.                                                                                     &n...
29 بهمن 1392