پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

پارسای مامان

شهربازی با یزدان

یکی از دوست های خیلی صمیمی پارسا که پارسا خیلی دوستش داره تو مهد کودک یزدانه.با پیشنهاد مامان یزدان تصمیم گرفتیم که بچه هارو با هم به شهربازی ببریم تا بیشتر باهم باشند و خوش بگذرونند که همینطور هم شد.بچه ها از این پیشنهاد خیلی خوشحال شدند و ذوق کردند و بهشون خیلی خوش گذشت. این هم عکسهای دو دوست صمیمی:                          دست مامان یزدان درد نکنه با پیشنهاد خوبش. ...
13 شهريور 1394

این روزهای پارسا

سلام سلام با تاخیر فراوان. دوستای خوبم مارو به خاطر تاخیرمون ببخشید .نت خونه مشکل پیدا کرده بود و متاسفان نتونستم بیام و عکس های پارسا جونم رو براتون بذارم.این روزها پارسا یک کوچولو لجباز شده .نمی دونم چرا ولی فکر می کنم به خاطر کلاس بندی جدید و مربی جدیدش باشه .خیلی ناراحتم و می ترسم این لجبازی روش بمونه. مهد کودکش بهم قول داده که از مهرماه دوباره بره پیش مربی خودش و امیدوارم که دوباره همون پسر خوب و آقای دو سه ماه پیش بشه. اینم عکسهای این روزهای آقا پسرم:   پارک رفتن پارسا جونم: رستوران رفتن پارساجونم: برج میلاد رفتن پارسا جونم: پارک ژوراستیک : پ...
13 شهريور 1394

سومین شمال 94

سلام.سلام ما باز هم رفتیم شمال .البته این بار با عموها و عمه پارسا .جاتون خالی. خیلی خوب بود. به پارسا که خیلی خوش گذشت. این هم عکسهای گل پسر: ایشالا همیشه شاد باشی پسرکم ...
31 تير 1394

دومین شمال 94

از انجائیکه پدرو پسر عاشق شمال هستن ما زیاد به شمال می ریم  حتی شده دو سه روزه.هفته آخر خرداد هم یکی از اون دو سه روزه ها بودکه به پارسا خیلی خیلی خوش گذشت چون یک همبازی داشت به نام صبا خانم که با هم کلی بازی کردند.   ...
31 خرداد 1394

حال و هوای 40 ماهگی

40 ماه از بهترین روزهای زندگیم کنار گل پسرم و همسرم مثل برق و باد گذشت. اینم چندتا عکس از 40 ماهگی آقا پارسا: پارسا و دوست کوچولوش وانیا خانوم(دومین فرشته خاله مهناز) که من عاشقشششششششششششششم. این هم دو دوست قدیمی و کوچولوی تازه وارد: پارسا در مهد کودک: ایشالا همیشه شاد باشی عزیززززززم. ...
31 خرداد 1394

پارک رفتن های آقا پارسا

پسرکم من رو بابت تاخیرم ببخشید .انقدر سرم شلوغه و کار دارم و شبها که به خونه بر میگردیم خسته هستم که اصلا وقت نمی کنم بیام به دنیای مجازی و وبلاگت رو به روز کنم.خلاصه برات بگم که هرروز شیرین تر و عاقل تر از روز قبلت می شی و عشق من هم بهت هرروز بیشتر از قبل میشه.در اردیبهشت ماه یک هفته ای پیش مامان نورا بودی که توی این مدت به شدت بهش وابسته شدی و هرچی پارک در تهران بود شما رو برد.طوری که به زور میومدی خونه و همش می گفتی من می خوام پیش مامان نورا بمونم. این هم عکس های پارک های مختلف یک هفته ای : البته از اینجا به بعد رو با خودمون رفتی پارک.فکر نکنی ما نمی بریمتاااااااااااااااااااا..........
30 خرداد 1394

اولین شمال 94

اوایل اردیبهشت به همراه خاله نغمه(دخترخاله مامان)و عمو کیوان و ژیوان کوچولو و البته مامان نورا رفتیم شمال.جاتون خالی .خیلی خوش گذشت.سفر خیلی خوبی بود. این هم عکسهای شمال: شکار لحظه ها: این هم دو تا شکوفه پشت درخت: الهی که من فداتون بشم.همیشه شاد باشید. ...
19 ارديبهشت 1394