پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

مسافرت عید

اینم عکسای مسافرت عیدمون که به همراه دو تا از دوستامون رفتیم .خیلی خوب بود .پارسا هم خیلی پسر خوبی بود . خنده پسرم اینجا به خاطر اینه که نوشابه ریخت روی باباش.قربون اون خنده هات بشم من. اینجا هم سوار کشتی شدیم تا بیایم بندر.پارسا از کشتی خیلی خوشش اومده بود: نو راه برگشت نزدیکای صبح رسیدیم به یزد.برای خوردن صبحانه به هتل صفائیه رفتیک که خیلی عالی بود و بعداز اون هم رفتیم یکی از جاهای دیدنی یزد رو دیدیم: ا ینجا هم نزدیکیهای تهرانه که دیگه پارسا خسته شده بودو توماشین برعکس بود:   ...
18 فروردين 1393

سفر قشم از زبون پارسا

از يك ماه قبل تصميم گرفته بوديم كه براي تعطيلات عيد بريم به قشم تا هم از جاهاي ديدنيش ديدن كنيم و هم براي من خريد كنيم.اما من توي اين مسافرت يه كاري كردم كه نه از جاهاي ديدنيش مامانم اينا چيزي بفهمن و نه از خريد .البته بگما از قصد نبود چون هم سرما خورده بودم .هم دندونم تاول زده بود و داشت در ميومد و هم مشكلات شخصي داشتم كه مامان اينا هم خبر نداشتن ازش و بابت تمام اين مسائل فقط و فقط گريه كردم.شبها تا صبح چند بار بيدار مي شدم و گريه ميكردم.غذا نمي خوردم؛فقط شير اونم نصفه نصفه. توي كالسكه به هيچ عنوان راضي نمي شدم كه بشينم حتي براي لحظه اي؛سر ميز صبحانه و ناهارو شام خيلي اذيت كردم و نمي ذاشتم مامان و بابا باهم غذا بخورن؛توي هوا پيما كه ديگه...
26 فروردين 1392
1