پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

اولين پست سال1392

1392/1/26 9:47
نویسنده : parastoo
385 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

بازم اومد بهار شادو خندون

با سوسن وبا سنبل وباريحون

باز عمونوروز برامون اورده

سبزه و گل به جاي برف و بارون

چلچله از سفر رسيده خوشحال

نگاه كنيد لونه زده تو ايوون

غنچه گل به روي ما ميخنده

نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره

رو شاخه ها شبنم دونه دونه

از شادي و صفادارن نشونه

ببين چقدر ديدني و قشنگه

لكه ابري كه تو آسمونه

چلچله از سفر رسيده خوشحال

غنچه گل به روي ما ميخنده

نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره

 

 

سلام سلام صدتا سلام.عيدتون مبارك دوستاي خوبم .امسال دومين سالي بود كه پارسا جونم با حضورش سفره مارو زيباتر كرده بود .سال 91 با همه خوبيها و بديهاش تموم شد و سال جديد با آرزوي سلامتي و سعادت براي همه شروع ميشه .ايشالا براي همه سال خوبي باشه:

اينم آقا پارساي ما در كنار سفره هفت سين سال 1392:

اين سه تا كادو هم عيديهاي خانواده كوچيك ماست.

يه ساعت قشنگ كه بابا مجتبي براي من زحمت كشيده

يه  ادكلن ناقابل كه من براي بابا مجتبي خريدم

ويه پازل چوبي كه براي پارساي عزيزمون گرفتيم

پسركم در حال باز كردن هديه اش:

پارساي خوشتيپ در آماده براي رفتن به عيد ديدني:

اول از همه به خونه مامان نورا رفتيم .مامان نورا و خاله پرديس علاوه بر عيدي دوتا كادوي قشنگ هم براي پارسا گرفته بودند. دستشون درد نكنه.پارسا خيلي هديه هاش رو بيشتر از پول دوست داشت.

اينم پسرم در كنار سفره هفت سين هاي مختلف:

هفت سين مامان نورا:

هفت سين مامان جون(مامان بزرگ مامان):

هفت سين ويدا جون(دوست مامان):

هفت سين خاله نوشين(خاله مامان):

هفت سين زن عمو الهه:

بعداز دعواهاي مكرري كه پارسا و ايليا به خاطر ماشينش داشت . توي تعطيلات يه روز مامان نورا اومد با يه ماشين تقريبا شبيه ماشين ايليا كه پارسا خوشحال بشه.بازم دستت درد نكنه مامان نورا.


 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)