پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

نوروز 93

با کلی کلی تاخیر و یک عالمه عکس عید شما مبارک.امیدوارم سال جدید سالی پر برکت و پر از شادی و سلامتی برای همه باشه. امسال سومین سالی بود که ما عید رو کنار پسرکم جشن میگرفتیم.امسال پسرم خیلی آقاتر از سال گذشته بود.توی مهمونیها خیلی همکاری میکرد.تازه تو تعطیلات به سفر قشم هم رفتیم که دقیقا برعکس پارسال بود.پارسا اصلا اذیت نکرد .نه توی ماشین و نع خود قشم.من و باباش که ازش خیلی راضی بودیم.حرف زدنش هم که دیگه خیلی خیلی کامل شده اما هنوز موفق به گرفتن پوشک ازش نشدم. حالا میرم سراغ عکسا.اول از همه دوتا عکسی رو که مهدکودک ازش گرفته رو میذارم که خودم خیلی دوستشون دارم. دو تا از تخم مرغهای سفره هفت سین هنر دست آقا پارسا بود .ای...
18 فروردين 1393

26 ماهگی

بالاخره فرصتی شد تا بیام دوباره وبلاگت و برات بنویسم عشق من. درآستانه 26 ماهگیت هستیم و خونه تکونی عید .دیگه ماشالا مردی شدی برای خودت .خیلی خیلی کارهات عاقلانه شده.حرف زدنت هم کامل شده.امروز خیلی خوشحالم .آخه ماه پیش رفته بودیم دکتر برای چکاب پات.اما دکتر گفته بود ممکنه احتیاج به عمل داشته باشی .چندتا ماساژ به ما یاد داد و گفت برید یک ماه دیگه بیاید.نمیدونی تو این یک ماه به ما چی گذشت,شبانه روز پات و رو ماساژ دادیم و دعا کردیم تا امروز که دکتر با خبر خوبش به ما گفت که خیلی بهتر شده و عمل نمیخواد.خدایا خیلی خیلی مچکرم.ایشالا هیچ بچه ای هیچ وقت مریض نباشه. اینم چندتا عکس از پارسای من:   اینم ماشینای پسرم که قطار شده. ...
22 اسفند 1392

بدون شرح

سلام دوست جونا نمیدونم همه کساییکه نی نی هاش رومهدمیزارن این مشکل رودارن یانه.پارسااز وقتی  مهدمیره همش مریضه.از اول دی که رفته مهدشاید سرجمع 5روز خوب بوده.چندوقت پیش که عفونت زد به گوشش.بچم انقدر دردکشیدو بی تابی کرد که حد نداره.یک عالمه ضعیف شده ولاغر.برای همین تصمیم گرفتم هرجور شده بعداز عید استعفا بدم وخودم از بچم مواظبت کنم.راستی دوتا از دندون کرسیهای پایین پسرم هم دراومد.مرواریدهای جدیدت مبارک پسرم. اینم پارسا درچندوقت اخیر: چندروزپیش پارساهمه پوشک هاش رودراورده بودو چیده بودشون.بعد من رو صداکرد که: (مامان بیا پارسا پوشک چید.)  قربون اون حرف زدن وچیدمانت بشم من عزیزم.   اینم پسر مهندس من که از...
30 بهمن 1392

ولنتاین

ولنتاین  مبارک عشق من:     روز ولنتاین مامان نورا یک جعبه بزرگ برای پارسا جونم آورد.من و بابا مجتبی هم یک هدیه کوچولو برای بزرگترین عشق زندگیمون خریده بودیم. از همه  هدیه ها خیلی خیلی خوشش اومده بود.امیدوارم همیشهتو زندگیت شادباشی و لبت خندون باشه گل من. خیلی خیلی خیلی دوستت داریم.                                                                                     &n...
29 بهمن 1392

اولین آرایشگاه

بالاخره پسرم به آرایشگاه رفت .در تاریخ 16 بهمن ماه 1392 اولین باری بود که پارسارو بردم آرایشگاه تاموهاش رو مرتب کنیم.با کلی وعده وعید وخریدن یک ماشین و همکاری من و باباش و مامان نوراویکی از همسایه ها و با کمی گریه بالاخره آقای آرایشگرموفق به  مرتب کردن موهای پارسا جونم شد.                                                                               واما این هم نتیجه آقاتر شدن پسرم: ...
29 بهمن 1392

قبول سفارش جهت تقویم 93

سلام دوست جونا.همونطور که توی پست تولد پارسا گفتم تق.یم پارسا رو خاله پردیسش براش درست کرده بود که کارش گرافیک و هنره.خواستم اطلاع رسانی کنم که اگر تمایل داشتید عکس نی نی تون رو با هر تمی که دوست دارید می تونید روی تقویم بندازید.جهت هماهنگی میتونید از طریق وبلاگ ؛ایمیل و تلفن زیر استفاده کنید:  وبلاگ:              www.parsaaa.niniweblog.com ایمیل:              parastoo_m1986@yahoo.com تلفن:                   09379614970 خانم موسوی ...
22 دی 1392

آتلیه دوسالگی

به مناسبت دو ساله شدن گل پسرم تصمیم گرفتم به آتلیه بریم و چندتا عکس ازش بندازم.البته خیلی راضی نبودم از عکسها ولی از هیچی بهتره   ...
22 دی 1392

دوسالگیت مبارک عشقم

از همان روزی که پای تو به این دنیا رسید غصه هایم یک به یک از قلب و جانم پر کشید  روز میلاد تو دنیا یک به یک خندیده بود آسمان در مقدمت باران گل باریده بود دو سال گذشت.دو سال زیبا وپر هیاهو در کنار با ارزشترین نعمتی که خدا تا به حال بهم داده بود . عزیزم.عشقم.نفسم یک سال دیگر بزرگتر شدی.تولد دوسالگیت رو بهت تبریک میگم .ایشالا تولد 120 سالگیت نفس مامان. امسال تولدت رو باتم باب اسفنجی خونه خودمون گرفتیم و به خاطر کوچیک بودن خونه مجبور شدم برات سه بار تولد بگیرم عکسای هر سه تا تولد رو باهم برات میزارم. اینم میز گیفت مهموناست : تقویم سال 93 بود که خاله پردیس زحمتش رو کشیده بود(در صورت تمایل قبول سفارشات امکان پ...
22 دی 1392

بدون شرح

سلام دوست جونا.من خیلی ناراحتم .توی پست قبلی نوشته بودم براتون که چقدر پارسا از مهد خوشش اومده .ولی بعداز یک هفته نمیدونم چرا دیگه رفتن به مهد رو دوست نداره .از شب قبلش میگه مهد نه.مدرسه نه.تا فرداش که از دم در گریه میکنه و جیغ میکشه تا وقتی که بخوام از اونجا برم.بهش گفتم من میرم مدرسه تو هم برو .گفت نه.گفتم من میرم سرکار تو هم برو سرکار.گفت نه.گفتم دوستای من دلشون برام تنگ شده دوستای تو هم همینطور گفت (مامان دوستا نه.پارسا) یعنی مامان پیش پارسا بمونه. الهی فدات شم گل پسرم ولی چاره ای نیست.خواهش میکنم تحمل کن وگرنه هم تو هر روز با گریه میری مهد کودک و من هرروز با اعصاب داغون میرم سرکار . ترخدا دعا کنید دوباره علاقمند بشه...................
11 دی 1392