پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

محرم 93

با عرض تسلیت خدمت تمام دوستای گل وبلاگیه من و پارسا بابت ایام سوگواری دوباره سلام. این سومین سالی بود که پسرم در ایام سوگواری امام حسین صحیح و سالم کنارمون عزاداری کرد.خدایا ازت ممنونم بابت همه چیز. ایشالا امام حسین نگهدارت باشه عزیزززززززززززززززز ...
17 آبان 1393

34 ماهگیت با تاخیر مبارک

سلام.سلام.ما اومدیم بازم با تاخیرطولانی و با عکسهای جدید پسرک شیطون بلای خودم.توی این یک ماه پارسا بزرگ و بزرگتر شده.پسرم از خودش رفتارهایی نشون می ده که واقعا به یزرگ شدنش پی می برم مخصوصا وقتی بازی کردنش رو با هم سن و سالهاش نسبت به قبل و رفتارش رو با بچه های کوچیکتر می بینم.تقریبا همه کارهاش رو خودش انجام می ده و کاملا استقلال پیدا کرده و به این کار علاقه داره و همش میگه خودم . خودم.مثل لباس پوشیدن.غذا خوردن.دستشویی رفتن.کفش پوشیدن .شونه کردن موهاش و خیلی کارهای دیگه.با ذوستاش بدون دعوا وگریه بازی میکنه و از کوچیکتر از خودش به شدت مراقبت می کنه وحس مسئولیت داره.حرف زدنش هم خیلی بامزه شده.واقعا بعضی وقتها حرفای بیشتر از سنش و خنده دار میز...
17 آبان 1393

روز کودک

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لا اقل یک روز کودک می‌شدیم روز جهانی کودک رو با یک روز تاخیر به همه کوچولوهای عزیز به خصوص کوچولوی خودم تبریک می گم. پسرم روزت مبارک ا   صبح روز 16 مهرماه پارسای خوشحال در حال رفتن به مهد کودک: این هم نقاشی مشترک پارسا و دوستاش که به مناسبت روز کودک بوده در مهد: و اما پارسا و هدیه اش که یک بسته دومینو بود: عزیزم امیدوارم همیشه شاد و سرزنده باشی و قلبت همیشه مثل کودکیت پاک و با صداقت باقی بمونه.   ...
18 مهر 1393

شهریار

سلام سلام من و پارسا جون وبابا مجتبی 13 مهر مصادف با عید قربان رفتیم به شهریار پیش بابا حبیب.خیلی خوب بود به پارسا که خیلی خیلی خوش گذشت .هرکاری دلش می خواست کرد:   ...
17 مهر 1393

سومین پاییز گل پسرم

سلام.سلامممممممممم با کلی تاخیر و یک عالمه عکس  های جامانده از گل پسری . بزرگ مرد کوچک من آقاتر از همیشه صبح ها با روی باز به مهد میره و بعداز ظهرها وقتی می رم دنبالش با شادی فراوان به استقبال من میاد .به نظرم  مهد کودک  خیلی روی پارسا تاثیر مثبت داشته .مهمترینش ارتباط برقرار کردن وبازی کردن بادوستاشه چون پارسا قبلا خیلی با بچه ها ارتباط برقرار نمیکرد.کلی کاردستی و شعر یاد گرفته به تنهایی و به تمیزی می تونه غذا بخوره.اسباب بازیهاش رو خودش جمع می کنه و خیلی کارهای دیگه که تک تک اسم بردنش حوصلتون رو سر می بره. این هم عکسهای آقا پسرمه گل پسرم: سوم مهرماه مامان نورا زحمت کشید و پارسا رو برای بار دوم...
17 مهر 1393

شهر موشها

سلااااااااااااااااااااااااااااااام هجدهم شهریور پارسا رو بردیم سینما فیلم شهر موشها .البته این اولین باری نبود که به سینما می رفت ؛حدود 3 هفته پیش هم برده بودیمش سینما ؛ اما این اولین فیلمی بود که مربوط به سن خودش بود و به نظرم خیلی جالب بود. جاهایی که شعرو یازو آواز داشت پارسا دست میزد و خوشحال بود و من از دیدن این صحنه ها خیلی لذت می بردم. خدایا ازت ممنونم که من رو لایق دونستی تا این روزهارو ببینم و با خانواده ام روزهای خوشی رو سپری کنم. ...
18 شهريور 1393

سومین شمال 93

چهارشنبه دوازدهم شهریور ماه آفا پارسا به همراه مامان و باباش و مامانی و بابایی اکبر برای سومین بار در سال 93 به شمال رفت که البته اونجا به مامانی وعمو حسین و خانمش و پسرعمه باباش و خانم و دخترشون هم ملحق شد.البته یک نصفه روز هم عمه شرمینش اومد پیشمون.خیلی خوش گذشت.سفر خوبی بود مخصوصا برای پارسا .فقط ترافیک رفت و برگشت یک کم حوصلمون رو سر برده بود. قربون اون تعجب کردنت بشم من پسرررررم این هم رستوران آلاچیق که برای شام رفته بودیم.هم غذاش عالی بود و هم فضاش.جای همتون خالی. این هم عکسهای سد خاکی و قایق سواری : و اما پسرم میره یک قدمی بزنه تا خس...
18 شهريور 1393