سومین پاییز گل پسرم
سومین پاییز گل پسرم سلام.سلامممممممممم
با کلی تاخیر و یک عالمه عکس های جامانده از گل پسری .
بزرگ مرد کوچک من آقاتر از همیشه صبح ها با روی باز به مهد میره و بعداز ظهرها وقتی می رم دنبالش با شادی فراوان به استقبال من میاد .به نظرم مهد کودک خیلی روی پارسا تاثیر مثبت داشته .مهمترینش ارتباط برقرار کردن وبازی کردن بادوستاشه چون پارسا قبلا خیلی با بچه ها ارتباط برقرار نمیکرد.کلی کاردستی و شعر یاد گرفته به تنهایی و به تمیزی می تونه غذا بخوره.اسباب بازیهاش رو خودش جمع می کنه و خیلی کارهای دیگه که تک تک اسم بردنش حوصلتون رو سر می بره.
این هم عکسهای آقا پسرمه گل پسرم:
سوم مهرماه مامان نورا زحمت کشید و پارسا رو برای بار دوم به باغ وحش برد.اینم عکسهای اون روز:
این عکس هم برای جشن آب نبات مهد کودکه:
بدون شرح:
واما وقتی پارسا جای اسباب بازیهای قایم شده رو پیدا کرد و در چسب زده کمد رو به زور باز کرد این اتفاق افتاد:
یکی دیگه از اتفاقات خوب این ماه زمینی شده یکی از فرشته های خدا بود که اسمش ژیوان کوچولوء.ژیوان جونم عشق من و پسر خاله نغمه(دختر خاله مامان) است.یه پسر بورو چشم آبی.(هزار ماشالااااااا).برخورد پارسا در وهله اول خیلی خوب بود و حسودی نکرد .تازه ژیوان رو خیلی هم دوست داشت.
اینم پارسا روی فرش اتاق ژیوان:
