مروارید پسری
خدایا شکرت ، خدایا شکرت که دندون گل پسرم زده بیرون بدون تب ، بدون اسهال ، بدون بی تابی .خدایا شکرت بابت دادن این نعمت بزرگ.خدایا شکرت بابت نعمت دیدن بزرگ شدن پسرم.خدایا شکرت بابت دادن لیاقت اسم مادر به من.بابت همه چیز ازت ممنونم.
اولین مروارید پسرم بالاخره زد بیرون
وای که چه روز خوبی بود.روز 5 مرداد ماه یعنی وقتی که گل پسرم 6 ماه و 19 روزش بود. اولین دندونش در اومد.برای پسرم فرنی درست کرده بودم.داشتم بهش فرنی می دادم که دیدم قاشق توی دهنش صدا می ده.نمی دونید چقدر خوشحال شدم.از خوشحالی گریه کردم.زودی زنگ زدیم به مامانی نورا و مامانی پری و این خبر خوب رو بهشون دادیم . اونا هم خیلی خوشحال شدند و کلی قربون صدقه رفتند.فکر کنم خود پارسا هم از در آوردن دندونش خیلی خوشحال بود چون وقتی قاشق رو به دندونش می زدم. هر هر می خندید.
اون روز با بابا مجتبی تصمیم گرفتیم که یه جشن کوچیک و خودمونی برای پارسا جونم بگیریم. فرداش وقتی از سرکار برگشتیم به کمک خود آقا پارسا شروع به مهیا کردن لوازم جشن کردیم.
پارسا در حال پختن آش دندونی:
منو این همه خوشبختی محاله .محاله .محالهههههههههههه.....
وای خداجون آش پختن چه لذتی داره......
اول یه هم بزنم بعد طمعش رو بچشم:
همه چیزش به اندازه است.خیلی خوشمزه است:
این هم عکس آش؛کیک؛ و هدایا
و اما عکس نمای کلی میز:
پارسا خوشحال و درحال بازکردن کادوهاش:
هدایا بعداز باز شدن:
ودر آخر استفاده از هدایا:
ماشالاء یادتون نره.