پارک وجشن تولد
اولین باری که پارسا جونم رفت پیکنیک ١٦ تیر ٩١ بود.پارسا با من و باباش,خاله و مامانی نورا,و خاله نوشین اینا(خاله مامان) رفت به پارک جوانمرد.مثل همیشه پسرم آقا و آروم بود.
میخوام خودم برسونمتون:
به پارسا یه نون باگت داده بودم قد خودش.از اول تا آخر پسرم با نون سرش گرم بود و اگر ازش می گرفتیم خیلی ناراحت می شد.حتی کمی گریه هم می کرد.
ولی وقتی کلا بی خیال نون شدیم پارسا خیلی خوشحال بود و کاری به کار کسی نداشت.
اینم از رفتن به پارک.دیگه براتون بگم از مبل بادی پسر قشنگم که مامانی نورا براش خریده.پسرم مبلشو خیلی دوست داره.روی مبل لم میده و با دستای کوچولوش می زنه روی مبل و می خنده.
دستت درد نکنه مامان نورا:
و اما سوپ خوردن پارسا جون وقتی خاله اش قاشق رو داده دست خودش و مامان سر کاره.
الهی فدای اون خوردنت بشم مامانی.هرجور راحتی بخور گل پسرم.شاید اینجوری بهت بیشتر می چسبه.
٢٢ تیر ماه به تولد ایلی بلا دعوت شدیم.خیلی خوش گذشت .ایلیا مثل همیشه خیلی آقا شده بود. مامان و باباش هم خیلی براش زحمت کشیده بودن.
اینم چندتا عکس از تولد ایلیا :
این دختر خانم خوشگل هم دینا خانم دختر خاله ایلیاست که پارسارو خیلی دوست داره.
واما پارسا سوار برببر پنگال: