ورود به 15 ماهگی واولین قدم های مستقل
سلام دوستای خوبم.
من و پسرم با عکس و کارای جدید اومدیم .توی این روزهای آخرسال به یک نامزدی دعوت شدیم که با اینکه پارسا جونم تب داشت وسرماخورده بود فکر کنم بهش خوش گذشت چون به محض اینکه رسیدیم دست از نق زدن کشید و همش دست منو میگرفت و میرفت درست اون وسط نانای میکرد.همه هم داشتن براش ضعف میکردن.
الهی فدات بشم زیبای من.
پارسا آماده برای رفتن به نامزدی:
واما از راه رفتن پسرم بگم که درتاریخ 91/12/17 به هوای دوستش ایلیا راه افتاد.البته من خیلی می ترسیدم.هنوزم یک کم میترسم که نکنه یک وقت بخوره زمین.برای همین همش دنبالش بودم و هستم.اما الان دیگه کامل راه افتاده و خودش هم از این بابت خیلی خوشحاله.
عزیزم ایشالا قدمهای موفقیتت رو برداری.
پارسا پیش به سوی مامان:
پارسا درحال فرار از مامان:
اینم پارسا و دوست مهربونش ایلیا:
پارسا جونم یک برج قورباغه داره که باهاش خیلی بازی میکنه.این هم مراحل بازی در خدمت شما:
راستی فرهنگ لغات پارسا کمی کامل شده:
ماما=مامان
بابا=بابا
دددددد=ددر
آبه=آب
به به=هرخوردنی حتی دارو
جی جی جی(با صدای بلند)=صدای جوجو
جی جی=کفش
چخ=چرخ ماشین
پ =توپ
اعضای بدنش رو هم خوب یاد گرفته و همه رونشون میده.الهی مامان فدات بشه باهوش من
ماشالا یادتون نره به این پسر.